جدول جو
جدول جو

معنی گت مار - جستجوی لغت در جدول جو

گت مار
مادر بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل دار
تصویر گل دار
آنچه دارای نقش گل و بوته باشد مثلاً پارچۀ گل دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گچ کار
تصویر گچ کار
استاد بنّا که کارش گچ بری یا گچ مالی به دیوار است، گچ گر
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 8000گزی جنوب باختری ده دوست محمد و 4000گزی جنوب راه مالرو ده دوست محمد به زابل. هوای آن گرم معتدل و دارای 129 تن سکنه است. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
نوعی گیاه. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گونه ای است از تیره کاکتوس ها که برحسب شکل به نامهای مختلف نامیده میشوند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 129)
لغت نامه دهخدا
(گُ دِ)
پسر گندبو (پادشاه بورگنی در 516 میلادی) که در سال 532 میلادی در اتون مغلوب شیلدبر و کلتر گردید
لغت نامه دهخدا
(گَ)
ده کوچکی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت، در 187000گزی جنوب خاوری کهنوج و 15000گزی باختر راه مالرو رمشک گابریک. سکنۀ آن 10 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ مِ)
نوعی از گل:
نهانی به پالیزبان گفت شاه
که از مهتر ده گل مهر خواه.
فردوسی.
چو بشنید از او این سخن باغبان
گل مهر آورد آمد دمان.
فردوسی.
ز خرادبرزین گل مهر خواست
به بالین مست آمد از حجره راست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
رنگی است معروف شبیه به رنگ گل خار وآن نباتی است خاردار که گل سرخ دارد و مایل به کبودی و در عرف هند کطائی گویند. (آنندراج) :
امروز قبای تو به رنگ گل خار است
ترسم به تن نازکت آسیب رساند.
محمداسحاق شوکت (از آنندراج).
پنجه رنگرزان شد کف ساقی ز شراب
جامۀ سبز صراحی گل خار است امشب.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخمار
تصویر تخمار
تیری که بجای پیکان گرهی داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گه بچیزی مالد کسی که شیئی را به پلیدی آلوده کند، مالیده به گه آلوده به پلیدی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه با گل بنایی سازد گلگر طیان: چو مرگم رسد ساقیا، روز ابر بده خشت خم را بگلکار قبر. (ملاطغرا)، بنا، سفالگر کوزه ساز. آنکه گل در باغها و باغچه ها کارد: کامران میرزا نایب السلطنه. . را گلکاریست اروپی نژاد
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که دیوار ها و سقفها را گچ اندود کند. توضیح بنابر دو قسم است: سفت کار و گچ کار. سفت کار کسی است که بیشتر کارش چیدن مجردی و آجرچینی و شفته ریزی و بر آوردن دیوار و پوشانیدن سقف و نظایر آنست در صورتیکه کار گچکار بیشتر نازک کاری و کارهای ظریف و کم زور است از قبیل سفید کاری و نظایر آن. گاهی گچ کاران فقط سفید کاری میکنند: بگچ کاریش هر که پرداخته گچ از نقره صبحدم ساخته. (طغرا)، آنچه که بگچ اندوده شده آنچه که گچ کاری شده: مصهرج حوض گچ کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گچ مال
تصویر گچ مال
آنکه دیوار و سقف اطاق را گچ اندود کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمار
تصویر تیمار
رنج و اندوه، غم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمار
تصویر تیمار
مراقبت
فرهنگ واژه فارسی سره
دیوار
فرهنگ گویش مازندرانی
چراننده ی گاو در صحرا
فرهنگ گویش مازندرانی
اهرم بالابرنده ی چوبی، محل نگهداری گوساله
فرهنگ گویش مازندرانی
پرنده ای بسیار کوچک و ریزجثه از خانواده ی سسک
فرهنگ گویش مازندرانی
دو قطعه چوب کوتاه و بلند مربوط به بازی الک دولک
فرهنگ گویش مازندرانی
الک درشت سوراخ مخصوص برنج و آرد
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی پیچک از نوع گل شیپوری، پیچک صحرایی
فرهنگ گویش مازندرانی
به اجبار چشم برهم گذاشتن، از بی حالی خوابیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
مادرشوهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مادر شوهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام گاو سیاه رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
مادرخانم
فرهنگ گویش مازندرانی
واحد وزن برابر یکصد گرم که چتوار نیز تلفظ شود این واژه روسی
فرهنگ گویش مازندرانی
کنده ی هیزم آتش دار در اجاق هیزمی برای انتقال به محل دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
بی مادر، یتیم
فرهنگ گویش مازندرانی
مار دیو، عجوزه –زن بسیار زشت
فرهنگ گویش مازندرانی
مادربزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
صوت و واژه ای برای راندن گاو نر
فرهنگ گویش مازندرانی